آموزش از شکست خوردن به کودکان، از الزامات زندگی سالم و جزو مهارت های اجتماعی است که باید به آنها آموخت. شکست خوردن تجربهی ناخوشایندی است که محدود به هیچ سنی نمیشود ولی از آنجا که کودکان در این وادی کم تجربهتر و ضعیف می باشند و در عین حال دارای روحیه لطیفتری می باشند، ممکن است زودتر ناامید شده و عرصه را خالی کنند.
هیچ پدر و مادری دوست ندارد که شکست و ناکامی فرزند خود را ببیند. تماشای فرزندی که در تلفظ کلمهای ساده اشتباه میکند، یا توپ را در بازی فوتبال از دست میدهد و یا برای نقشی در یک نمایش انتخاب نمیشود، برای والدین بسیار دردناک است. “حس شکست” همچنین می تواند در خردسالان نیز رخ دهد، بدین صورت که از طرف دوستش برای کنار هم نشستن در زمان ناهار انتخاب نشود، به عنوان مبصر و یا همیار برگزیده نگردد، یا فقط این جمله که “این لباس یا کلاه اندازهات نیست”.
شاید کودکان تا پیش از سن دبستان، به معنای واقعی کلمه، شکست را تجربه نمیکنند و بعد از ناکامی مجدداً تلاش میکنند و هیجانات ناشی از شکست مانع آنها نمیشود؛ ولی در محدوده سنی دبستان، شکست و احساسات منفیاش معنا پیدا میکنند.
با این وجود، شکست می تواند به تجربهی یادگیریای تبدیل شود که در واقع توانایی کودک را برای موفقیت در آینده بهبود میبخشد. هنری فورد در این خصوص میگوید:«شکست تنها فرصت برای شروع دوبارهی هوشمندانه تر است». البته گفتن این جمله راحت است؛ ولی در مقام عمل بسیاری از خود ما بزرگترها نیز دست از تلاش برمیداریم و تمایلی به تکرار تجربه نداریم.
باید قبول کرد که شکست بخشی طبیعی از زندگی و در حقیقت آموزش انسان است، و در عین حال میتواند احساسات دردناکی مانند خشم، غم و اندوه، سرخوردگی یا عزت نفس پایین را در یک کودک و یا بزرگسال ایجاد کند. شاید آن چیزی که کودک در این احساسات تجربه می کند، به سن و بلوغ او بستگی داشته باشد، ولی با این حال، او میتواند آموزش ببیند که چگونه احساسات را به شیوهای مثبت شناسایی کرده و با آن کنار بیاید.
چه چیزی می تواند کودک شما را از شکست نجات دهد؟
همانگونه که ملاحظه می فرمائید، خودمان هم به عنوان بزرگسالان و والدین می بایست بطور واقعی به آموزش از شکست های خود بیاندیشیم؛ به افکار، احساسات و واکنشهایی که از خود بروز می دهیم. لذا جدای از این که کودکان باید تحت آموزشهایی قرار بگیرند که چطور با شکست و احساساتشان کنار بیایند، والدین نیز میبایست رفتارهای خود را مدیریت کنند و در این زمینه آموزش ببینند.
برای مثال:
- هنگامی که یک کودک نو پا، با برداشتن چند قدم نخستین، کلام شاد و مشوق مادرش و یک آغوش کشیدن دلپذیر را پاداش میگیرد، می آموزد که هدفگذاری کند؛ و آن فعالیت را تکرار کند تا مادرش را خیلی خوشحال نماید و پاسخ مشابهی را از مادر دریافت کند. تشویق و تعریف کردن، ابزار بسیار قدرتمند و مؤثری برای تمام سنین است. از تشویق برای همهی سنین استفاده کنید.
- باید در نظر داشت که مسیر مخالف آیتم بالا هم صادق است. یعنی لازم است که رفتارهای والدین بعد از شکست هم مدیریت شوند. سرزنش، تحقیر، بازخواست و هرگونه برخورد تند و منفی و گاهی حتی نگاهی سرد سبب میشود که او از شکست ترسیده و یا دلسرد شود و ترجیح دهد که برای انجام درست آن فعالیت و حتی سایر کارها تلاش نکند.
- هشدار دادن و توضیح عواقب پیش از انجام هر کار، فرایندی صحیح است، ولی خط و نشان کشیدن سبب افزایش ترس و اضطراب در انجام کار و وحشت از شکست میشود.
- نکتهی دیگر آن که والدین نباید هویت خود را با کودکان پیوند بزنند. یعنی اینکه بعضی از والدین با تعریف و تمجید از کودک و خصوصیات او در جمع دوستان و فامیل، به طریقی خود را مطرح میسازند. اینچنین، ممکن است که از شکست او دچار وحشت شوند. نتیجهی این کار واکنشهای تندتر والدین به شکستهای کودک میباشد که در نهایت فرزند آنها متضرر خواهد بود.
- داستان زندگی افراد موفق را بخوانید تا از شکستهای آنها و نحوهی برخوردشان با ناکامیهایشان مطلع شوید. اینچنین است که از شکست فرزندانتان وحشت نکرده و اعتمادتان را از دست نخواهید داد. فرزندتان نیز خواهد دانست که تجربهی شکست برای رسیدن به موفقیت لازم و ضروری است.
- و مهمتر از همه، فرزندان ما میبینند که ما چگونه با شکست مواجه میشویم و یا با آن برخورد میکنیم و این بر نحوهی واکنش آنها بسیار مؤثر میباشد. آن زمان که ارتقاء دلخواهمان مورد پذیرش قرار نمیگیرد، و یا زمانی که از معلم یا مربی کودک به خاطر کاری (یا انجام ندادن کاری) ناراحت میشویم، اگر خشمگین شویم، آنها آن را یاد میگیرند و وقتی که با شکستهای خود مواجه میشوند، همان رفتار را بروز میدهند.
- بیان اینکه ما نیز در گذشته شکست را تجربه کردهایم و چگونه برای آن راهکاری یافتهایم برای یادگیری فرزندمان بسیار مؤثر است. اینچنین، فرزندمان از خود انتظار ندارد که عملکردی بدون عیب داشته باشد و گرفتار اضطراب از شکست نمیشود، بلکه یاد میگیرد که مهمتر از شکست، یافتن راه حل است.
باید در نظر داشت که در بررسی دلایل شکست، نحوه برداشت افراد میتواند در تمایل آنها به تلاش مجدد بسیار تأثیرگذار باشد. روانشناسی به نام سلیگمن در مطالعات خود دریافت که اگر افراد دلایل شکست خود را مواردی موقت و بیرونی بدانند، نسبت به کسانی که موارد ثابت و درونی را مؤثر می دانند، احتمال بیشتری دارد که به تلاش دوباره و نیل به موفقیت دست بزنند. بگذارید مثالی بزنم. اگر فرزند شما در مسابقه دو میدانی نتوانست مقامی بیاورد و علت آن را مثلاً خوردن خوراکی قبل از مسابقه بداند که باعث تشنگی و کم توانی او شده است، به دلایلی موقت و بیرونی اشاره داشته است. ولی اگر آن را به ضعف دایمی ماهیچه های پا و بی استعدادی خود در نظر بگیرد به دلایلی دائمی و درونی اشاره میکند. شاید بیرونی یا درونی بودن دلیل شکست به اندازه موقت یا دائمی بودن آن اهمیت نداشته باشد. زیرا دائمی در نظر گرفتن علت شکست سبب میشود که برای تلاش مجدد تمایل کمتری به وجود آید. لذا فرزندان ما باید خوش بین بودن را یاد بگیرند و شکست خود را به خصوصیات شخصی ربط ندهند.
شکست فرزندتان را به یک درس برای موفقیت تبدیل کنید
و اما با فرزند خود چه باید بکنیم؟
- پذیرش هیجانات: او حق دارد که ناراحت شود و حتی گریه کند، حتی اگر پسر باشد. مسخره کردن و یا کوچک کردن آن واقعه برای آرام سازی کودک امری نادرست است.
- به کودک خود کمک کنید تا احساسات خود را شناسایی کند و آنها را به روش قابل قبولی بیان کند. ممکن است حتی خود ما بزرگسالان نتوانیم احساس خود را در آن لحظه درست شناسایی و بیان کنیم. اینکه عصبانی هستیم و یا ناراحت.
- باید آرام سازی خود را باید هم بیاموزیم و به آنها نیز آموزش دهیم. اگر سانسور هیجانات منفی و یا گذر بسیار سریع از آن ها اتفاق بیافتد، به احتمال زیاد فرزند شما توانایی آرام سازی خود را پیدا نخواهد کرد. لذا هنگامی که فرزند شما در کلاس درس و یا مثلاً در زمین بازی موفق نبود، والدین و یا هر بزرگتر بالغی که برای آن موضوع به عنوان مراقب در کنار کودک است باید به آنها برای گذر از این احساسات کمک کنند تا به خود و دیگران آسیبی نزنند.
- به او فرصت دهید تا درباره این صحبت کند که چرا کارها به همان شیوهای که او میخواست یا انتظار میرفت، پیش نرفت. حتی کم سن و سالها میتوانند احساسات خود را بیان کنند، و یکی از بهترین کارهایی که والدین میتوانند انجام دهند، گوش دادن است. فرزند شما ممکن است درباره ماجرا از دیدگاههایی حرف بزند که شما از آن آگاهی ندارید.
- همچون خودمان، کودکان نیز از طریق شکست خوردن میتوانند بیشتر در مورد حل مسئله یاد بگیرند. والدین باید به آنها کمک کنند تا بفهمند که چه کاری را نادرست انجام دادند و چگونه میتوانند از وقوع مجدد آن جلوگیری کنند. اگر سن و سال کودک به اندازه کافی باشد، از او بپرسید که فکر میکند که چرا در آن اتفاق یا آزمون شکست خورده است یا مثلاً توپ را نتوانتسته که بگیرد. دیدگاه او به این مسئله ممکن است شما را متعجب کند.
- با وجود اینکه میدانیم چشیدن طعم شکست برای رشد ما ضروری است، ولی نباید والدین عمداً فرزند خود را به سمت شکست نیل دهند. فعالیتهایی را فراهم سازید که مناسب سن و مطابق با علایق و مهارتهای فرزندتان هستند. اغلب والدین دارای انتظارات بیش از حد توان یک کودک و در سنین کمتر از سن مورد نیاز آن فعالیت هستند. واقعاً اشکالی ندارد که کودک شما در ۴ سالگی قادر به ضربه زدن به توپ نمی باشد. آرام باشید!!
در عین حال نباید او را دست کم بگیرید. یعنی اینکه والدین نباید در تعریف فعالیتها و امور، آن را کمتر از تواناییهای کودکش در نظر بگیرد تا با این کار مثلاً از احتمال شکست خوردن بکاهد. این رفتار سبب کاهش اعتماد به نفس او میشود و همچنین در زمانهایی که انتظارات از کودک بیش از توانایی او میگردد، احتمال شکست او بیشتر میگردد.
- اجازه دهید فرزند شما بداند که برنده شدن مهمترین مسئلهی دنیا نیست. همان مقدار تعریف و تمجیدی که شما از تلاش و نگرش منتهی به موفقیت و برنده بودن خود میکنید، همان مقدار برای فرزندتان کلام، احساس و توجه خرج کنید.
- با فرزند خود در مورد نقاط قوت و صفات مثبتش صحبت کنید. مکالمات مانند این میتواند به ایجاد اعتماد به نفس، حتی در یک کودک بسیار کم سن و سال کمک کند. در حقیقت شما در حال تشویق او میباشید.
- انتظارات خود را برای فرزندتان منطقی و واقع بینانه تنظیم کنید. انتظار نداشته باشید که کودک هشت ساله تان بعد از دو روز تمرین، یک قطعه پیانو از آثار بتهوون را بنوازد، فقط به این خاطر که خواهر او میتواند.
- به یاد داشته باشید که چگونگی واکنش شما به شکست در زندگی تان زیر نظر فرزند شما است. اشکالی ندارد که تجربه ناامیدی خود را با او به اشتراک بگذارید و بدانید که مهم است که آنها چگونگی یادگیری تان از مطالب و تجربیاتتان را بیاموزند.
- اجازه دهید فرزند شما بداند که چه پیروز شود و چه ببازد، شما او را دوست دارید. یک آغوش جانانه و یک کلام تشویق کننده میتواند در زمانی که او در فعالیتی با شکست مواجه میشود و یا هنگام زمین خوردن حین دوچرخه سواری احساس درد را آسان تر کند.
به یاد داشته باشید که همهی ما بالاخره یک موقعی، شکست میخوریم. اگر ما یاد بگیریم که چگونه از اشتباهات خود نترسیم و دوباره تلاش کنیم، کودکان نیز میتوانند ببینند و یاد بگیرند که شکست یک فرصت است. بچههای ما، مفاهیمی چون صبر، استقامت، و احساس افتخار از نتیجه کارش را از طریق تلاش و شکست، و سپس تلاش دوباره و در نهایت موفقیت یاد میگیرند. پس در ابتدا می بایست خودمان آموزش از شکست را بیاموزیم و سپس آموزش شکست خوردن به کودکان را در دستور کار خود قرار دهیم،.
منابع:
بسیار عالی و کاربردی بود
نیاز داشتم
خیلی خیلی ممنونم خانم سیافی عزیز
سلام و سپاس خانم مهرزادیان
الطفات سراسر مهرتان، حمایت و پشتگرمی ما است.
از شما بابت مقالات خوبتون واقعا ممنونم
باید بطور مرتب پیگیری کنم سایت خوبتون رو
خیلی موارد رو یادآوری می کنه برام
نسبت به مطالب سایتهای دیگه که همشون کلی بودن. این مقاله خیلی خوب و مفصل بود. متشکرم
خوشحالم که خواندن مقاله براتون مفید بوده، خوشحال میشم بدونم کدام بخش ها براتون مفید بوده؟