گویندگی سرکارخانم الیکا ، در رادیو البرز نام داستان کلاغ و روباه

0
2809
مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در یک روز آفتابی آقا کلاغه یک قالب پنیر دید، زود آومد آن را با نوکش برداشت. پرواز کرد روی درختی نشست تا با خیال راحت بخورد.روباه که مواظب کلاغ بود، پیش خودش فکرکرد، کاری کنه تا قالب پنیر را بدست بیاورد. روباه نزدیک درختی که آقا کلاغه نشسته بود رفت و شروع کرد به تعریف کردن. کلاغه با تعریف های روباه مغرور شد. خواست قارقار کند تا روباه بفهمد که صدای قشنگی هم دارد. ولی پنیر از نوکش افتاد. روباه آن را دزدید. کلاغ که متوجه شده بود که چه اتفاقی افتاده، پشیمان شد ولی این پشیمانی دیگر هیچ سودی برایش نداشت.

مطلب قبلیجنگ قدرت با کودکان را چگونه متوقف کنیم؟
مطلب بعدیآموزش دست شستن به کودکان پیش دبستانی
شاعر، نویسنده ، گوینده، و داروشناس و مدرس کامپیوتر ساکن استان البرز و فعال در صدا و سیما. از روزمه کاری وی اعم از نویسنده مجله روزهایی طلایی استان البرز شاعرکتاب نغمه دل مجموعه اشعار سپید (چاپ اول ) شاعر کتاب در خلوت غزل مجموعه اشعار سپید (چاپ دوم) و.. فعال در انجمن ادبی فرهنگی ، داروشناسی و نسخه نویسی ، و مدرس کامپیوتر (معلم) سرکارخانم معصومه الیکا در انجمن ادبی استان البرز گفتند :بقول جورج بردناشو زندگی عمر کردن نیست، بلکه "رشد" کردن است عمر کردن کاری است که از همه‌ی حیوانات برمی‌آید. اما رشد کردن هدف والای انسان است که عده‌ی معدودی می‌توانند ادعایش را داشته باشند.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید