آنچه در این مطلب می آموزید:
بخش اول- ارزش هر تومان پول را چگونه به فرزندانم بیاموزم؟
هوش مالی در خانواده کمک می کند تا کلیه اعضای خانواده دیدگاه مثبتی به پول و ارزشمندی آن پیدا کنند. در بخش اول این مقاله به این پرسش پاسخ می دهیم که چگونه باید ارزش هر تومان پول را به فرزندان آموزش داد؟ یکی از دغدغه های والدین این است که چطور می توانیم فرزندانمان را تربیت کنیم، بدون اینکه احساس حق به جانب بودن داشته باشند؟
هوش مالی چیست؟
رابرت کیوساکی سرمایه گذار مشهور می گوید: هوش مالی یا هوش پولی رفتاری است که شما با پولتان انجام می دهید. هوش مالی، مهارت مدیریت مالی است. پول خرج کردن و پول به دست آوردن نیازمند دانش هوش مالی است.
هوش مالی بالا یا عالی یعنی اینکه تصمیمات مالی شما هوشمندانهتر بوده و اقدامات صحیح تری جهت بهبود شرایط مالی خود انجام می دهید و هوش مالی پایین یا ضعیف یعنی اینکه شما در برابر مسائل مالیتان اقدامات و تصمیمات غیرمسئولانه ای اتخاذ میکنید.
طرح دغدغه، کاربرد هوش مالی در زندگی
معمولاً بچه ها فکر می کنند پول، کالای مجانی است. آنها منتظرند تا سن بزرگسالی والدینشان تمام نیازمندیهایشان را فراهم کنند و یا توقع دارند دولتها برای مراقبت از آنها و مخصوصا در حوزه مالی شرایط ایده آلی را آماده کنند. البته رفتار پدر و مادرها در پرداخت پول توجیبی بدون دردسر به فرزندان، به دلیل عدم آگاهی بخشی به کودکان در مورد کارکرد پول و چگونگی تولید آن، در به وجود آوردن این ذهنیت برای آنها بی تاثیر نیست.
قانونی که متخصصان مالی در مورد کسب پول به آن رسیده اند این است که “اگر کار کنید، کسب خواهید کرد و اگر کارنکنید، کسب نخواهید کرد”
پاسخ به این سوال (چطور می توانم هوش مالی را در عمل به فرزندانم بیاموزم؟) از این جهت خیلی مهم است که اگر کودکی در سن چهار سالگی بتواند درک درستی از نحوه کارکرد پول و چگونگی تولید آن، داشته باشد، برای موفقیت در دنیای واقعی در سن ۲۴ سالگی آماده می شود.
فرض کنید کودک ما در شرایطی به دنیا بیاید که به لحاظ اقتصادی، شاخص ها وضعیت خوبی رو را نشان نمی دهند. مثلا: تورم در شرایط بدی باشد، رکود و رخوت زیادی در فعالیت های اقتصادی حاکم باشد و گرانی و عوامل مختلف، باعث شده همه جا حرف از نا امیدی، دلسردی و غرزدن ها باشد. خب کودکی که در این فضا زندگی می کند، آیا می تواند همانند بقیه نباشد؟ او هم باید مثل بقیه فکر کند؟ و به صورت منفعل منتظر شود و مستاصل بماند تا شرایط تغییر کند؟ یا اینکه می تواند عامل باشد و خودش براساس ایمان به توانمندی هایش مدیریت بهتری اعمال نموده و تصمیم بهتری بگیرد؟!!
هوش مالی و تقویت آن، پاسخی هوشمندانه به این دغدغه است که در ادامه و سلسله مقالات آتی، مفصل به آن پرداخته خواهد شد.
تشریح موضوع (هوش مالی؛ درک ارزش هر تومان پول)
اگر والدین این کودک مانند خیلی از عموم مردم با همان ذهنیت قدیمی به مسائل نگاه کنند، در ذهن کودک چه چیزی نقش می بندد؟ حتما فضایی از نا امیدی و تنفر از پول و اینکه نمی تواند روی این شرایط تأثیر بگذارد و پس انتظار می کشد تا عوامل بیرونی و شرایط دیگری که دست او نیست خود به خود بهتر شوند. بالطبع آن، فضای اقتصادی هم در آینده برای او بهتر شود.!!
ولی خبر خوب این است که عصر جدید، زمان پیدا کردن مهارت های حل مسئله است و می توان وضعیت بحرانی را فرصتی برای آموزش و یادگیری عملکرد قلمداد نمود که از جمله این مهارتها، تقویت هوش مالی است. شاید بپرسید چرا؟ چون کودک در همان سالهای ابتدای زندگی با یک محیط واقعی از مسائلی رو به رو می شود که هر انسانی در طول دوره عمر خود آن را تجربه می کند، اگر آموزش های خوبی طراحی و پیاده سازی شود که بتوانند مهارت مواجهه و مدیریت با این اوضاع را به او انتقال دهند، در آن صورت می توان انتظار داشت که کودک بتواند مسیر زندگی خود را متفاوت و بهتر از دیگران طی نماید.
مثال: تفهیم هوش مالی در عمل؛ مقایسه دو خانواده
خیلی خب، حالا برای اینکه این بحث را جذاب تر نماییم، داستان خانواده ای را در نظر بگیرید که می خواهد متفاوت از بقیه، مدیریت هوش مالی اش را به انجام رساند، یعنی طرحی متفاوت برای موضوعات هوش مالی و پاسخ به سوال؛ “ارزش هر تومان پول چقدر است؟” بچیند.
به این جمله عنایت ویژه داشته باشید که: چقدر شنیدن این جمله که «ما خانواده بدون بدهی هستیم» به جای جمله «بدهی داریم» و تکرار آن برای فرزندان که در آینده ادامه دهنده همین مسیر هستند، می تواند لذت بخش باشد؟
یک لحظه به این نکته فکر کنید که اگر این اتفاق رخ دهد در کشوری زندگی خواهیم کرد که همه برخوردارند و دیگر فقیر نخواهیم داشت. ثروت همواره ساخته می شود و اصولاً خیلی از مسائل وسایل و بحرانهای ناشی از فقر می تواند در کشور عزیزمان حضور و بروز نداشته باشد.
خب در مقام مقایسه و اینکه برداشت کاملتری از موضوع داشته باشیم، یک خانواده دیگری در نظر بگیرید که مثل خیلی از خانواده ها در مواجهه با مسائل مالی، کار خاصی انجام نمی دهند و به جای برنامه ریزی، با روزمرگی به پیش می روند، این خانواده را در مقابل خانواده الگو قرار می دهیم، اجازه بدهید خانواده الگو را خانواده شماره ۱ و خانواده معمولی را خانواده شماره ۲ بنامیم.
خانواده دو؛ خانواده ای که با هوش مالی مانوس نیست!
اول وارد خانواده شماره دو می شویم و یک روزشان را بررسی می کنیم. فرض کنید یک روز بعدازظهر مهمان خانواده شماره ۲ هستیم، احتمالاً این صحنه ها را می بینیم: مادر خانه، اتاق کودک رو تمیز می کند، بعد از صرف غذا، ظرف ها توسط مادر و بدون مشارکت کودک در سینک ظرفشویی قرار داده می شود، رخت چرک های کودک توسط مادر جدا می گردد و به همین ترتیب تا انتهای روز کلیه امور خانه توسط مادر و پدر اداره و انجام خواهد شد. مشخص است که از طرف والدین، هیچ گونه درخواستی از کودک جهت پذیرش مسئولیت و همکاری در امور خانه صورت نمی گیرد! در ادامه تاثیر اینگونه رفتارها را در بحث مدیریت هوش مالی و خسارتهای ناشی از آن را در سرنوشت فرزندان ایشان خواهیم دید.
خانواده یک (الگو؛ به هوش مالی، مفاهیم و کارکردهای آن آگاه بوده و در زندگی به کار می گیرند.)
خب حالا ما یک روز بعدازظهر هم مهمان خانواده شماره یک یا همان خانواده الگو هستیم و میخواهیم اوقتمان را با آنها سپری کنیم. مشاهده می شود که در این خانواده یکسری اصول، قوانین و ارزش هایی حاکم است و آموزش سخت کوشی یک اصل اساسی است. این خانواده به سخت کوشی شهره اند. اصولاً اسم کسب و کار خانوادگی این ها “کار” است. یکی از مواردی که کودکان این خانواده می آموزند این است که کار کنند. یاد گرفته اند که کار، نظم و انضباط به همراه می آورد و وقتی در زندگیشان، نظم و انضباط را رعایت کنند، فرد موفق تری خواهند بود. برآیند این رفتارها، نوید این امر را می دهد که این خانواده، پیوسته و با نظم خاصی به سمت استقرار هوش مالی در تصمیم گیریها قدم برداشته و به تدریج به عادت های پایدار و همیشگی شان تبدیل خواهد شد.
جالب است که اگر در خانواده شماره ۲ رفتن به سرکار و برگشتن همراه با احساس خستگی و کسلی است، در خانواده شماره ۱ یا الگو هنگام برگشت به خانه در کنار احساس خستگی، حس نشاط و مفید بودن موج می زند. به دلیل آنکه در این خانواده فعالیت و خستگی ناشی از آن به معنی بیهودگی نیست بلکه به این معناست که امروز واقعاً کاری برای زندگی خود کرده است.
بجای اینکه فقط اجازه بدهید نسل بعدی یعنی کودکان امروز تمام روز پای کامپیوتر یا پلی استیشن بنشینند و بیحال شوند، اجازه بدهید فرزندانتان احساس بعد از یک کار خوب رو تجربه کنند. جمع کردن برگها، تمیز کردن خانه، غذا دادن به حیوانات خانگی، حس موفقیت را در آنها ایجاد می کند. بچه ها به خاطر کاری که انجام می دهند، احساس خوبی دارند. این موضوع به آنها اعتماد به نفس می دهد که سبب موفقیت شان در محیط بیرون از خانه می شود.
خلق ارزش با آموزش هوش مالی:
درست است که ما در عصر جدید پیشرفتهای زیادی در حوزه های سلامت و امنیت فرزندانمان داشته ایم اما ممکن است بیش از حد آن ها را بزرگ کرده باشیم. امروزه بیشتر والدین روی خواسته های فرزندان خود تمرکز می کنند که باعث شده دورنمای نیازهای واقعی فرزندانشان را فراموش کنند. آموزش کار کردن به کودکان، سوء استفاده از آن ها نیست. ما والدین نه برای منافع خودمان، بلکه برای کسب شان و منزلت یک کار خوب توسط کودکانمان در زمان حال و به دست آوردن مهارت ها و ویژگی هایی برای موفقیت در آینده به عنوان یک فرد بالغ، کار کردن را به آنها می آموزیم که از آن جمله می توان به بحث مدیریت هوش مالی اشاره نمود.
یک جنبه پنهان آموزش هوش مالی در این نکته نهفته است که آگاه باشیم شخصی که سررشته ای در شغلی ندارد و با قدرت از عهده کاری بر نمی آید، مانند فرد ناتوانی است که نمیتواند دندان ها و بدن خود را تمیز نگه دارد. اگر فرزند شما فارغ التحصیل شود و تنها مهارت او تشکیل شده باشد از بازی های ویدئویی، غرزدن، حق به جانب بودن و خوردن هله هوله، شما او را برای شکست آماده کرده اید.
در مقالات بعدی به جنبه های دیگر این موضوع مهم خواهیم پرداخت و سعی می کنیم به آخرین یافته ها و راهکارهای عملی متناسب با فرهنگ کشورمان بپردازیم.
سلام
به چه نکات ارزشمندی اشاره کردید
چقدر لازم هست خوندن چنین مقالاتی برای خانواده ها
منتظر مقاله ی بعدی هستم!
سلام، ضمن سپاس از اضهار لطفتان، بسیار خرسندیم که فردی فرهیخته چون شما مطالبمان را مطالعه و با نقد ما را مورد عنایات خود قرار دهد.