گویندگی سرکار خانم الیکا ، در رادیو فرهنگ نام داستان دخترک کبریت فروش

2
1964
مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه
قصه گرگی در لباس میش

یک روزی گرگ بدجنسی برای پیداکردن غذا دچارمشکل شده بود چون گله ای که برای چرا به آن کوه و چمنزار میامد. یک چوپان دلسوزو یک سگ تیز بین و دقیقی داشت. آنها مواظب هر اتفاقی در گله بودند.
گرگ گرفتارشده بود و نمیدانست چیکار باید بکند تااینکه یک روزی اتفاق عجیبی افتاد. او یک پوست گوسفند پیداکرد. گرگ آن را برداشت و به سرعت فرار کرد. روز بعد گرگ بادقت پوست راروی خودش انداخت و خودش را به شکل یک گوسفند در آورد. تا مدتها گرگ به گله می آمد و به روشهای مختلف گوسفندان را فریب می داد و گوسفندها هم فریب گول ظاهر گرگ را خوردند.

مطلب قبلیدروغ گفتن کودکان، دلایل و ده گام جهت جلوگیری از آن
مطلب بعدیهوش مالی در خانواده چیست؟
شاعر، نویسنده ، گوینده، و داروشناس و مدرس کامپیوتر ساکن استان البرز و فعال در صدا و سیما. از روزمه کاری وی اعم از نویسنده مجله روزهایی طلایی استان البرز شاعرکتاب نغمه دل مجموعه اشعار سپید (چاپ اول ) شاعر کتاب در خلوت غزل مجموعه اشعار سپید (چاپ دوم) و.. فعال در انجمن ادبی فرهنگی ، داروشناسی و نسخه نویسی ، و مدرس کامپیوتر (معلم) سرکارخانم معصومه الیکا در انجمن ادبی استان البرز گفتند :بقول جورج بردناشو زندگی عمر کردن نیست، بلکه "رشد" کردن است عمر کردن کاری است که از همه‌ی حیوانات برمی‌آید. اما رشد کردن هدف والای انسان است که عده‌ی معدودی می‌توانند ادعایش را داشته باشند.

2 دیدگاه‌ها

  1. ممنون، داستان بسیار جالبی بود.
    یک پیشنهاد در پس هر داستان نکته و یا آموزشی وجود دارد که بهتره از بچه ها بخواید نظراتشون را اعلام و در صورت امکان جایزه ای به آنها تعلق بگیره.
    سپاس

    • سلام، پیشنهاد خوبی است و والدین می توانند برای بالا بردن بهره یادگیری از این موضوع و سایر مطالب از این راهکار استفاده نمایند. ممنون

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید